هوالحق
تب انقلاب
اینروزها تب انقلاب در خاورمیانه و شمال آفریقا همچنان در حال دگرگون سازی کشورهای منطقه و تغییر معادلات سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی جهان است . از منظرسیاسی ، تعابیر و تفاسیر گوناگون و گاه متضادی در مورد این انقلابها صورت گرفته و بخصوص سیاستمداران غربی سعی در انحراف و مصادره ی انقلابها در جهت منافع استکباری خود دارند .
اما از منظر جامعه شناسی به نکات قابل توجهی در ارزیابی این انقلابها بر می خوریم به برخی از آنها اشاره می شود.
1-چارچوب تبیین
بیش از دویست سال است که مدلسازی و تبیین انقلابهای متعدد جهانی از مباحث مهم مکاتب جامعه شناسی سیاسی بشمار میرود و نظریه پردازان مختلف سعی در تطابق الگوهای نظری خود با انقلابهای گوشه و کنار جهان داشته اند . شاید برخی از ملاکها و فاکتورهای انقلاب ، در نظریات کارکردگرایانه ( مانند محرومیت نسبی ، سرکوب غرایز ، تعارض ارزشها با محیط و ...) را بتوان در انقلابهای شمال آفریقا و خاورمیانه مشاهده نمود ، با اینحال دامنه ی نظری و استراتژیک این انقلابها در چارچوب نظریات متعارف مارکسیستی و ساختی-کارکردی نگنجیده و بسیار فراتر از آنهاست . در این انقلابها که نقطه ی آغاز آنها را میتوان انقلاب اسلامی ایران در نظر گرفت، عامل "دین " نقشی حیاتی در وقوع و امتداد آنها دارد . لذا چارچوبهای تئوریک سکولار قابلیت تبیین این انقلابها را ندارند .
2-بیداری و بسیج ملتها
در این مناطق پس از سالها حکومتهای دیکتاتور و سرکوبگر ، که نتیجه ای جز وابستگی و عقب ماندگی خارجی و فقر و فاصله های طبقاتی سرسام آور و رکود فکری و فرهنگی داخلی نداشت ، بسیج مردم از اقشار مختلف بصورت خودجوش سربرآورده که مهمترین عامل آنرا میتوان تغییر بنیادین در "نگرش"و " منش مشترک" افراد جامعه دانست . بطوریکه دیگر مانند گذشته چارچوبهای فکری - سیاسی حاکم و مورد تایید غرب را بر نمی تابند و بهر قیمتی در صدد شکستن چارچوبها و سنتهای موجود بر آمده اند .
3- تبلور ارزشها
هویت هر انقلابی با ارزشها و شعارهای آن شناخته می شود و هرچه بعد ارزشی یک انقلاب برجسته تر باشد ، عمق و محتوای آن نیز بیشتر است . در این انقلابها ارزشهایی همچون ازخودگذشتگی و شهادت طلبی ، همبستگی ملی و پایبندیهای دینی ، عدالت طلبی و ستیز با سلطه ی خارجی و داخلی در حد اعلای آن مشاهده می شود .
4- اسلام انقلابی
سالهاست که (به استثنای انقلاب اسلامی ایران و تعدادی از جنبشهای محدود اسلامی ) اکثر قریب به اتفاق جوامع اسلامی ، تحت سلطه ی استعمار و استکبار سنتی و نوین غرب ، از جهات سیاسی،اقتصادی و بخصوص فرهنگی عقب نگه داشته شده اند و چهره هایی از اسلام محافظه کار وسازشگر در این جوامع مورد قبول و اجرا بوده است. مسلمانان در جهان بعنوان ملتی عقب مانده و متحجر معرفی شده اند و حاکمان این ممالک در تعظیم و جلب نظر غربیان گوی سبقت از هم ربوده اند . حتی اغلب روشنفکران مسلمان نیز مبانی نظری پوزیتیویستی غرب را سرلوحه ی تفکرات و نظریات خود قرار داده اند. اما در این زمان ، موج بیداری اسلامی در میان انبوه مردم با مرکزیت و پرچمداری ایران ،چهره ای انقلابی و مصالحه ناپذیر از اسلام را در جهان به نمایش گذاشت .
5- نقطه ی عطف
قرنهاست که مبانی نظری سکولار غرب در مقابل مبانی نظری دینی ( و بخصوص اسلامگرایی ) قد علم کرده و این تقابل ، در برهه های مختلف تاریخی به اشکال متفاوتی نمایان شده است . با توجه به اوج گیری مباحث آخرالزمانی از سوی علمای اسلامی و نظریه پردازان غربی( و در راس آنها صهیونیستها) ، زمانی که در آن بسر میبریم و مکان و موقعیت جغرافیایی وقوع این انقلابها ، نقطه ی عطفی در نبرد تاریخی اسلام و غرب بشمار می رود و نتیجه این انقلابها نیز سهم بسزایی در تعیین مسیر این مبارزه خواهد داشت .
در پایان لازم به ذکر است که با توجه به خصوصیات ذکر شده ، و اینکه مبانی نظری جامعه شناسی سکولار قادر به تحلیل و تبیین این انقلابها نیست ، نظریه پردازان غرب، بناچار به ادبیات و مبانی نظری اسلامی و دینی روی خواهند آورد تا بتوانند مدیریت و رهبری فکری و نظری انقلابها را بنفع خود در دست گیرند که غفلت از این امر نتایج ناگواری را برای امت اسلامی ببار خواهد آورد.
والسلام